سپهر جونسپهر جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

*سپهر و هستي* روياهاي واقعي من و بابا

يك سال از تولد وبلاگت گذشت...

1392/10/26 12:41
252 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنينم! يك سال پيش و درست به ياد يك سال پيش از اون كه مجبور شدم تنهات بذارم و به سر كارم برگردم، اين وبلاگ رو ايجاد كردم تا بتونم با "به يادت بودن"، دوريتو تاب بيارم و حتي بي تو بودنهامو، شيرين و دوست داشتني كنم... فكر مي كنم موفق هم بودم و اين وبلاگ درست مثل يك همدم و همراه بامن اومد تا امروز كه تو كوچولوي مهربون رو دوسال و نيمه و اين وبلاگ رو يك ساله مي بينم و پنهان نمي كنم ازاينكه زودتر اين ايده بذهنم نرسيد تا لحظه هاي بيشتري از حضورنازنينت در زندگيمو ثبت كنم حسرت مي برم...

هميشه فكر مي كنم كودكي به سن و سال تو لحظاتش ، خاطراتش،احساساتش،آموزه هاو تجربه هاش نسبت به زمان،خيلي خيلي بيشتر و فشرده تر از من بعنوان يه آدم بالغه... وقتي به اين دوسال و نيم فكر مي كنم كه تغييرات جسم و روح و شخصيتت چقدرزياد و شگرفه ،يه جورايي ازت خجالت مي كشم و باخودم فكر مي كنم كه دراين مدت من چقدر در خودم و زندگي و شخصيتم تغييرات داشتم؟! اين سير فشرده تغييرات در تو براي من يه درسه وگرچه به اين همت و پشتكار و غيرت غبطه مي خورم اما در كنارش از داشتن وجود انگيزه بخشت كه من رو هم تشويق به حركت مي كنه بي نهايت خوشحال و سپاسگزارم... شنيده بودم كه تربيت يك كودك دست كمي از گذروندن يك دوره ي آموزشي سطح بالا نداره ويك پدر و مادر درحاليكه ظاهرا سرگرم تربيت كودكشون هستن ،خودشون رو تربيت مي كنن و حالا مي بينم و باور دارم كه بودن و وقت گذروندن باتو، حتي در انديشه ي تو بودن پراز درسهاي بديع و تكرارنشدنيه كه جز در محضر تو بودن بدست نمياد. از اونجا كه هرانسان رومنحصر بفرد مي دونم يقين دارم روح بزرگوار هرانساني-تاكيد ميكنم هرانساني- كه هديه خداوند به اوست، مي تونه براي من پراز درس باشه اما چون دنيا و فرصت ما براي ديدن،تجربه كردن و درس آموزي از روحها،خيلي كوتاهه خداوند عاشق با بخشيدن مقام پدر و مادري به انسان و در ازاي داشتن هرفرزند، فرصت نشستن در محضر و مكتب يك روح خدايي و بااوبزرگ وبارور شدن و به كمال رسيدن رو فراهم كرده و واي به ما اگر كه فرصت سوزي كنيم...

يك بار ديگه و براي بارها ازپادشاه خوبيها و زيباييها ، بخاطر حضورت درزندگيم عاشقانه سپاسگزاري مي كنم... از روح بزرگوارتو كه كلبه كوچك و محقر قلب من رو بعنوان جايگاه جلوس انتخاب كرد سپاسگزارم...و البته از همه عزيزان و روحهاي بزرگواري كه اين يك سال ، همراه بزرگ شدن وباليدنهاي تو، من و بابايي، اومدن و باحضور و بودن و حرفها و نظراتشون، شوق و دلگرمي ادامه ي ثبت اين روزنگارها رو در من ايجاد كردن بي نهايت سپاسگزارم...


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)