سپهر جونسپهر جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

*سپهر و هستي* روياهاي واقعي من و بابا

بگذار عشق خاصیت تو باشد...

1392/6/5 11:06
323 بازدید
اشتراک گذاری

از راه كه مي رسم - البته اگه نخوابيده باشي- كيفم رو ازدستم مي كشي و سرتو خم مي كني و ميگي "چي برام اوردي"...و من هرروز رو باتصور اين صحنه زيبا و رسيدن لحظه ديدار سرميكنم... تو رو با همه ي حالاتت، كلماتت،نگاهت تصور ميكنم...

اينجا تو محيط سرد كارخونه هم دنبال نشونه هاي توام... گاهي وقتا كيفم رو كه باز ميكنم ميبينم برس يا يكي از اسباب بازيهات رو انداختي تو كيفم و انگار خودت هم ميدوني كه چقدر ديدن چنين صحنه اي زنده م مي كنه...باخودم ميگم كه انگار ذات ماآدمها اينطوري آفريده شده كه دوري و فراق عاشقترمون مي كنه...

گاهي وقتا بعداز اينكه شيطوني مي كني و ازت شاكي ميشم ،مياي و مستقيم توچشمام نگاه ميكني و اونقدر  صدام ميزني تاجواب بدم "جونم..." ميخواي مطمئن بشي حتي تو چشمام اثري از ناراحتي نيست. حتي چندلحظه بعد ازم ميپرسي باهام آشتي هستي؟ باهام خوبي؟ يااگه خيلي ناراحتم كرده باشي دستتو دورگردنم ميندازي و بوسم مي كني...

عصرها وقتي ازخواب بيدار ميشي انتظارداري من هيچ كاري جزباتو بودن نداشته باشم و خودمم ترجيح ميدم تابيدارشدنت، كارهامو كرده باشم... بيداركه ميشي كاراي مشتركمون شروع ميشه، باهم ميوه خوردن،باهم بستني خوردن،باهم لگو بازي كردن،باهم رقصيدن و حتي"بيامنوبگير" بازي كردن، باهم كشتي گرفتن،باهم شعرخوندن و كارهاي ني ني عسلي رو نقد كردن،باهم خونه رو تميز كردن كه هميشه بااين جمله تو همراهه كه "ميخواد مهمون بياد"...واي كه من چقدر تو رو ميخوام سپهر... بيشترازهمه دنيا،بيشتر ازخودم... بيشتراززندگي...وحقيقتا زندگي رو باتو وبخاطر تو ميخوام...شب كه ميشه به درخواست من براي باباحميد كارهامونو تعريف ميكني و گزارش ميدي و باباهم ذوقتو ميكنه و باهات بازي ميكنه و هرچندوقت يه بارميگه پسربه اين بامزه اي كي داره و بازهم انگار تو دل مامان قند آب ميشه... سه تايي كه مي شيم... دستاتو كه برام به وسعت تموم دنياست بازميكني و ميگي "بغل سه تايي"...همو مي بوسيم و چشمها و لبهاي خوشگلت پرازخنده ميشه ... وجودت رو پراز عشق و مهربوني مي بينم و باتمام وجود دعا ميكنم كه هيچ لحظه اي وجود پاكت ازعشق و محبت خالي نشه...

و در آخر...تكرار اين جمله كه خيلي به دلم نشسته: "بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باكسي"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله نسرین...
5 شهریور 92 10:44
آرزوی سلامتی و عشق همیشگی واست دارم
مامان بردیا
28 شهریور 92 11:45
مامانی خیلی زیبا و تاثیر گذار نوشتی.خدا سه تایی تونوواسه هم نگه داره