هوا بس ناجوانمردانه ...آلوده ست
امروز صبح وقتي توماشين نشسته بودم و به سمت محل كارم ميومدم فقط به يه چيز فكر ميكردم...تو...
بااين هواي بشدت آلوده بدجوري نگران سلامتي توام...درسته كه ميگن بانگراني دردي دوانميشه و بايد ازخدا كمك گرفت و به او سپرد و ... اما معتقدم كه من هم بايد كاري كنم...
هرشنبه ساعت 6بعدازظهر،براي اراكيها،شنبه اعتراضي نام گرفته تا لااقل دلخوش كنن كه اوناهم دارن قدمي براي رفع اين آلودگي برميدارن، تصميم دارم باتو كه برام باارزشتريني دراين شنبه هاي اعتراض شركت كنم تالااقل سهم كوچك خودم رو انجام داده باشم و تو هم بدوني و يادبگيري كه براي گرفتن حقت بايد حرف بزني و اهميت ندادن و حساس نبودن به محيط و اجتماعي كه دراون زندگي مي كني نهايتا تو رو هم به گردابي ميندازه كه شايد تامدتها خودت رو ازش دور و درگير شدنت رو دراو غيرممكن مي دونستي...
اين عكسم اتفاقي تو ايسنا ديدم... عكس دايي