سپهر جونسپهر جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 روز سن داره

*سپهر و هستي* روياهاي واقعي من و بابا

سال 1393...

1393/11/28 9:47
653 بازدید
اشتراک گذاری

باهركي صحبت مي كنم بانظرمن موافقه كه ... امسال خيلي زودگذشت...وقتي مطالب قبل وبلاگ روميخوندم وبه مطالب پاياني سال 92 رسيدم ازاين كوتاهي مسير تعجب كردم... باورم نمي شه كه سپهركوچولوي دوست داشتني من نزديك 4سال و هستي خانوم بامزه و نازنازيم نزديك يك سالشه... حتي باورم نمي شه كه 8ماهه كه به خونه ي جديدمون نقل مكان كرديم... و يااينكه بزودي يك رقم ديگه به سن و سال من و باباحميد اضافه مي شه...

سال 93 رو دوست داشتم... البته هنوز تموم نشده ... اما شروع قشنگش بااومدن هستي به خونه ي گرممون بود...

گرچه تغييرناگهاني فضاي خونه من و بابا حميدرو بايه چالش عجيب روبرو كرده بود طوري كه واقعا فكر مي كرديم نمي شه اوضاع رو به قبل برگردوند، نگراني من ازبابت رفتار عصبي وپرخاشگرانه ي سپهر درست بعداز تولد هستي، حس دورشدن ازپسريكي يك دونه م كه تا پيش از اين همه ي عاشقانه هام ،به او تعلق داشت و خيلي حس هاي مبهم وجديد و گاهي اوقات ترسناك، كمي شرايط رو سخت و غير قابل پيش بيني  مي كرد  

خداروشكر مي كنم كه بعدازگذشت چندماه ، هم سپهرم آرومتر شده و هم من و بابا و بقيه ي عزيزان تجربه ي لازم براي آروم كردن فضا رو بدست آورديم و شايد اضافه شدن اين تجربه هم به دوست داشتني تر كردن سال 93 كمك مي كنه...

امسال سپهرم خيلي بزرگتر و عاقلتر ازقبل شده... خيلي چيزها يادگرفته و همچنان دوست داشتني و شيرين زبون و بانمكه... فوق العاده به كتاب و گوش كردن قصه و شعر ازكامپيوتر علاقه داره وتازگيها هم بقول مامان جونش سوالات فلسفي مي پرسه  

امسال هستي كوچولوي قشنگم هم تغييرات زيادي رو تجربه كرده... ازسينه خيز رفتن تا چهاردست و پارفتن ،از بالاكشيدن از ميز و صندلي و پاي مامان و بابا تاگفتن كلمات ماما، بابا، دد،به به، آبه...    

امسال ساخت خونه ي جديدمون بازحمتاي بيدريغ بابا حميد و عموعلي تكميل شد تا ازاين بابت هم خيالمون راحت بشه...

امسال مادرجون يه عمل جراحي انجام دادن كه خداروشكر موفقيت آميز بود و بهبود پيداكردن

و شايدخيلي چيزهاي ديگه كه تك تكشون براي زيباكردن لحظاتمون بس باشن... مثل سلامتي عزيزامون،مثل مهربونيها و همدليهاي هميشگي باباحميد،مثل داشتن دوتافرشته ملوس و دوست داشتني تو خونه، مثل حضورهميشگي خداتو زندگيمون...

خلاصه كنم امسال رودوست داشتم ...گرچه  زمستونش اونقدرهابرامون دلبري نكردچشمک

پسندها (1)

نظرات (0)