سلام به همه ي دوستان خوبم
امروز اولين روزيه كه باسپهرم به دنياي ني ني وبلاگ اومدم... هم خوشحالم و هم هيجانزده... وشايدهمين باعث شده كه نوشتن ازيادم بره ...
مامان سپهركوچولو شاغله ومجبوره 8ساعت ازفرشته ي ناز و كوچيكش دورباشه...اين دوري هم پرازدلتنگيه وهم نگراني... ميدونم كه تواين مورد،همدردهاي زيادي دارم...مامانايي كه منو درك ميكنن...
درست دي ماه سال گذشته بودكه بعدازگذروندن مرخصيم ،سركارم برگشتم اماهنوزنتونستم بانگرانيها و احساس گناهم كناربيام...هنوزباهراتفاق كوچيكي خودمو سرزنش ميكنم...
مثلا همين ديروز كه پاي كوچيك وبامزه ش بريده بود و درنبودمامان كلي گريه كرده بود... هنوزم كه يادم مياد گريه م ميگيره
راستي!دوستان گلم اگه شماهم شرايط منو داريد بهم بگيدكه آيابه اندازه من نگرانيد ويااحساس گناه دارين؟براي رهايي ازنگرانيهاتون چكاركردين؟ اگه كسي فكري داره به من كمك كنه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی