سپهر جونسپهر جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 10 سال و 15 روز سن داره

*سپهر و هستي* روياهاي واقعي من و بابا

ترس در كودكان

1392/3/9 9:25
291 بازدید
اشتراک گذاری

 

مي تسي،مي تسي...

پسر كوچولوي قشنگم!درطول روز، خيلي اين كلمه رو بكار ميبري و منظورت اينه كه از چيزي ترسيدي، اين چندروز حس ميكنم بيشتر احساس ترس ميكني گاهي وقتا درحالي كه داري بازي ميكني و مي خندي يكدفعه به سمت من ميدوي و بهم مي چسبي و بانگراني به اطرافت نگاه ميكني و تكرار مي كني" مي تسي،مي تسي"...واخيرا شبها بانگراني ازخواب بيدار ميشي و ازم ميخواي كه بغلت كنم يادستت رو تو دستم بگيرم و البته تاكيد ميكني هردوتاشونلبخند

كوچولوي دردونه ي من! بابا و مامان كمي نگران شدن وحتي به بابا پيشنهاد كردم به يك مشاور سربزنيم اما بابا راهكار خوبي ارائه داد و گفت مث هميشه برو تواينترنت سرچ كننیشخند و انصافا مطالب خيلي خوب و مفيدي خوندم كه بهتر ديدم يكي از اونها روبراي استفاده ي عزيزاني كه مشكل من رو دارن تو وبلاگت بذارم، اين رو هم بگم كه از مطالبي كه خوندم اين نتيجه رو گرفتم كه ترس تو كاملا طبيعيه و كاري كه من و بابا بايد بكنيم اينه كه به احساست احترام بگذاريم و هرگز تحقيرش نكنيم و باحرف زدن درباره ش وايجاد فضاي امن نگراني هاتو كم كنيم ودر يك جمله "ترس را نبايد ناديده گرفت ولي واکنش بيش از حد به آن نيز درست نيست" حالا بياتوبغلم كه حسابي دلتنگتم...بغل

"وقتی شیری را می بینیم، نیاز به فکر کردن نداریم. وقتی از یک خیابان شلوغ عبور می کنیم، خوب است که کمی بترسیم. این نوع ترس ها برای ادامه زندگی و حفظ حیات ما لازم است. اما برخی از ترس ها را یاد می گیریم. مثل ترس از عنکبوت. آن موجود کوچک پشمالو در گوشه اتاق هیچ خطری برای ما ندارد، اما بسیاری از افراد به محض دیدن او جیغ می کشند...

بعضی از روانشناسان معتقدند که اکثر ترس ها در انسان به خاطر تجربه هایی است که در سه سال اول زندگی کسب می شوند. اما در بررسی های جدید روانشناسی ثابت شده است که در دوران کودکی اکثر ترس ها در کودکان مشترک است. در واقع بعضی ترس ها در اثر غریزه طبیعی و برای محافظت از خود در کودکان به وجود می آید، البته به غیر از فوبیا که مبحث کاملاً جدایی در علم روانشناسی است.
بعضی ترس ها با بزرگ شدن و مستقل شدن کودک رشد می کنند. مثلاً وقتی که کودک به راه می افتد و می فهمد که می تواند مادرش را ترک کند، در عین حال می فهمد که مامان هم می تواند او را ترک کند. کودکان در سنین پایین ممکن است از هر چیزی وحشت کنند: تاریکی، باد و یا حتی عروسک محبوبشان ممکن است باعث ترس در آنها بشوند. ممکن است اتفاقی ترسناک برای کودک بیفتد و او بعد از چند روز و یا چند هفته وحشت زده بشود. هر چقدر هم که کودک شما وحشت زده باشد، ترس در کودکان چیزی نیست که شما از آن احساس نگرانی بکنید. اینها احساسات طبیعی هستند که به کودک کمک می کنند تا بفهمد دنیای اطراف او به چه صورت است.
بیشتر ترس ها را می شود تحت کنترل درآورد یا بر آن غلبه کرد. کنار آمدن با ترس ها بخشی از رشد را تشکیل می دهند. ترس وقتی به مشکل تبدیل می شود که فعالیت های زندگی را مختل کند. در این صورت خبر از وجود مشکلات دیگری می دهد.
هر بچه ای فازهای گوناگون ترس را پشت سر می گذارد. یک نوزاد شروع به شناخت دنیای اطرافش می کند و از هر چیزی که نمی شناسد، می ترسد. مثلاً از قیافه های ناآشنا. وقتی نیروی تخیل و فانتزی کودک رشد می کند، همه جا غول و روح می بیند در حالی که یک نوجوان از اینکه دیگران درباره او و تغییرات بدنیش چگونه فکر می کنند می ترسد. ترسیدن کودک سه ساله از غول طبیعی است، ولی بچه دوازده ساله ای که جرأت نمی کند بخوابد، حتماً مشکلی دارد. شایع ترین انواع ترس ها در سنین مختلف کودکان عبارتند از:
شش ماهگی: ترس از غریبه ها.
هشت ماهگی: جدا شدن از والدین، افتادن.
یک سالگی: جدا شدن از والدین، صدا، حیوانات، حمام کردن، دکتر.
دو سالگی: جدا شدن از والدین، آموزش توالت رفتن، حمام کردن، شب هنگام خواب، دکتر.
سه سالگی: از دست دادن والدین، آموزش توالت رفتن، شب خوابیدن، روح و دیو، هر کسی که از نظر ظاهری با اعضای خانواده تفاوت داشته باشد، مانند: اشخاص ناتوان و معلول، ریشوها، کسانی که رنگ پوستشان متفاوت است و غیره.
چهار سالگی: صدا، حیوانات، شب هنگام خواب، روح و دیو، کسی که از نظر ظاهری با اعضای خانواده تفاوت دارد، از دست دادن والدین، مرگ، طلاق.
پنج سالگی: صدا، حیوانات، روح و دیو، گم شدن، رفتن به مهد کودک، از دست دادن والدین، مرگ، صدمه جسمانی، طلاق.
از جمله ترس های مهم در رابطه با والدین، ترس از جدایی است که می بینیم از هشت ماهگی تا سه سالگی از ترس های شایع به شمار می رود. کودک نمی خواهد از شبکه امن والدینش جدا شود. او می ترسد و نامطمئن است و به جست وجوی راه های مختلف برای گریز از رفتن به تختخواب و مدرسه می پردازد. زیرا مطمئن نیست که وقتی از خواب بیدار می شود یا از مدرسه بازمی گردد والدینش را ببیند. از آنجایی که شما نمی توانید همیشه در کنار او باشید، بنابراین کودک باید بر این ترس غلبه کند تا بتواند از زندگی طبیعی برخوردار باشد.
شبکه امن
فرزندتان از تاریکی، بیمارستان، جدایی، تصاویر تلویزیون و… می ترسد. شما نمی توانید از پیدایش این ترس ها جلوگیری کنید، اما می توانید به کودک خود کمک کنید. چنانچه کودکی بتواند درباره ترس خود صحبت کند، احساس بهتری خواهد داشت. جدی گرفتن کودک از سوی والدین، صحبت کردن و گوش دادن به حرف های او کمک بزرگی است.
بعضی از ترس ها برای بزرگسالان خنده آورند، ولی برای بچه ها این گونه نیستند. این نکته مهمی است که به کودک خود بگویید که او را درک می کنید، به آنها بگویید که شما هم وقتی کوچک بودید از چیزهای مشابهی می ترسیدید. گفت وگو و صحبت در مورد ترس های کودکیتان به فرزندتان می فهماند که ترس و وحشت او مسأله بزرگی نیست. به علاوه توضیح شما به کودک کمک می کند که احساس خود را در مورد ترسش بیان کند. به یاد داشته باشید که هرچه کودک بیشتر در مورد احساسات خود صحبت کند، به همان نسبت از اهمیت مسأله ترس کاسته خواهد شد. با ایجاد یک شبکه امن، کودک می آموزد که بر ترس خود غلبه کند. کودکی که ترسیده است در جست وجوی افراد قوی و آرامی است که به او احساس امنیت ببخشند و خود نترسند. بنابراین قوی بودن شما کمک بزرگی به فرزندتان است."

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)