سپهر جونسپهر جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 روز سن داره

*سپهر و هستي* روياهاي واقعي من و بابا

سال 92 هم داره كوله بارشو مي بنده...

1392/12/25 8:50
284 بازدید
اشتراک گذاری

سپهر! عشق هميشگي من...

هميشه لحظه هاي خداحافظي و بدرقه برام دلگير و ابريه،ديدن كسي كه درحال بستن كوله بارسفر و راهي شدنه و من كه بايد بمونم و بدرقه كنم...حتي اگه اون، يه سال كهنه باشه، سالي كه مثل همه ي سالها و مثل همه زندگي بود...هم تلخ و هم شيرين... 

براي من و تو بابا سال 92 ،پراز اتفاقاي قشنگ بود كه  ازاين بابت بي نهايت سپاسگزارخداي مهربونم...لحظه هاي قشنگ و سبز باهم بودنهامون كه تك تكشون خاطره هاي به يادماندني شدن...ديدن بزرگترشدن و باليدن تو و شيرين زبون شدنت... ازهمه شيرينتر و قشنگتر روياي داشتن هستي كوچولو كه به اميدخدا تا كمتراز 2ماه ديگه به واقعيت تبديل مي شه... 

امسال كمي هم بخاطر داشتن مسووليت زياد،براي باباخسته كننده بود كه ازهمين جا دستشو مي بوسم و بهش مي گم كه قدردان زحماتش هستم و دعاي هميشگيم سلامتي و آرامش و شاديشه...

و امسال... بخاطريه سري اتفاقات بهار و تابستون، تلخ هم بود... تلخي كه همچنان دروجودم حس مي كنم و بارها و بارها ازخداخواستم كه به بهترين شكل همه چيزو درست كنه...

اما ميخوام بازهم بهت بگم كه تابلو زندگي باسايه هاي روشن و تيره ش قشنگ و جذاب مي شه ، مي خوام بدوني كه موسيقي زندگي با درهم آميختن نتهاي شاد و غم انگيزش، گوش نواز و دوست داشتنيه پس هيچوقت از اينكه تو اين درياي متلاطم، قايق كوچولوت بالاو پايين مي ره نترس و فقط سعي كن از شنيدن صداي مرغاي دريايي، ديدن آسمون بي انتها،لمس دونه هاي لطيف بارون و بوييدن هوايي كه نفس مي كشي،لذت ببري... بارها بهت گفتم كه زندگي مجموعه حسهاي ماست، مي خوام يادبگيري ازشون درست استفاده كني، خداي مهربون بادادن اين حسها،ميخواد وجودمون رو سرشار از لذت و عشق و عمق كنه پس تمركز كن،حس كن و لذت ببر... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)